نکته ای دارم زباغ چفیه ها


آخ از دوران داغ چفیه ها


چفیه ها دیگر شهیدی نیستند


آنچه را در جبهه دیدی، نیستند


چفیه ها رفتند وناپیدا شدند


عاشقانِ چفیه ها تنها شدند


چفیه ها تنها با خدا همدم شده


چفیه هست اما خدایی کم شده


مانده تنها اسم چفیه پیش ما


چفیه ها رفتند و غم شد خویش ما


دانه دانه چفیه ها را می برند


این تفکر را گداها می برند


ترسم از آن است مرا دعوا کنید


چفیه را از گردن من وا کنید


ورنه حرف چفیه ها را می زدم


حرف مردان خدا را می زدم