اشعار مهدوی 91
حالا که ساعت تو و چشم خدا یکیست
آقا چه قدر مانده زمان تا دوازده
امروز اگر نشد یکروز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا دوازده
-----------------------------------------------------------
بیا که خسته اند جمعه های انتطارمان
بیا که جمعه هم گذشت دیر شد قرارمان
تمام روزنامه های شنبه تیتر می زنند
تو آمدی و سبز شد ترنم بهارمان
------------------------------------------------------------
این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست
دیگر نفسم هم، نفسِ معتبری نیست
رد می شود این جمعه و تا لحظه آخر
از آمدن سبز تو اما اثری نیست
ای شاه کلیدِ همه قفلِ قفسها
مرغان قفس را تو نباشی که پری نیست
---------------------------------------------------------
جمعه شد آقا نگاهم بر در است
در فراق یار آهم از سر است
می نمایند جمعه ها گر افتخار
باشد از مهدی (عج) زهرا(س) انتظار
----------------------------------------------------------
عاقبت یک جمعه خواهی نخواهی می رسد
بارالها میشود این هفته هجرانش به پایانی رسد
------------------------------------------------------------------
ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار
تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار
تقویمها نبود تو را ناله میکنند
در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار
-----------------------------------------------
دیدن روی تو آسوده میسر نشود
این عطا بر من آلوده مقدر نشود
هرکسی سمت ظهور تو قدم بردارد
دلش از ظلمت ایام مکدر نشود
-------------------------------------------------------
دارد حنای توبه و شرمی که داشتم
پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود
آقا ببخش، بس که سرم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
-----------------------------------------------------------
هر شب که انتظار فرج می برم به روز
شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز
-----------------------------------------------------------
با قطعه ای ز چادر خاکی مادرت
بالای خیمه گاه تو پرچم گذاشتند
وقت ظهور چه شرمنده میشوند
آنان که در دعای فرج کم گذاشتند
-----------------------------------------------------------
سپری میشود این ظلم عدو می بازد
می رسد آنکه خداوند به او می نازد
باشد آن روز ببینند همه عالمیان
در بقیع حضرت مهدی حرمی می سازد
---------------------------------------------------------
دوست دارم که یک شب جمعه
صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز
نغمه ی دلخوش انا المهدی
-----------------------------------------------------------
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود جون توبیایی
----------------------------------------------------------
روز آدینه شد و تشنه ی دیدار توام
سالیانیست که سرگشته بازار توام
بوی پیراهن تو میرسد از راه کنون
یوسفا دیده به راه تو و بیمار توام
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۴/۰۲ ساعت 16 توسط MHT
|