در سرزمين گلبرگ‌هاي پرپر شده شقايق، همراه با سبزه‌ها،‌ همنوا با ناله نسيم و جاري اشك شبنم، رو به قبله لاله‌ها، بايد سلام كرد.

بايد سلام كرد بر آناني كه در آخرين فراز زيارتنامه‌ خود به زيارت سبز‌ترين سيرت و سرخ‌ترين صورت تاريخ نايل شدند.

بايد سلام كرد. بر زمزمه جاري رودها و رمل‌هاي روان به خون آغشته، با پاي برهنه، كه اين وادي طور شهيدان است. «فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي.»

و اذن دخول گرفت از شاهدان سرزميني كه سرود توحيد را در عصر هجمه كفر و شرك فرياد زدند: «أدخل يا انصار روح‌الله.»

آري اينجا كربلاي سينه‌سرخاني است كه آمدن و رفتنشان بسان يك رؤيا بود،‌ رويايي كوتاه و شيرين، در يلداي بشريت گمشده در تيه جهل و جور و جيره.

و بايد سلام كرد به آخرين سلام آنان؛ سلامي كه تا پاسخي را نشنيدند، يك گام به جلو نگذاشتند. «اشهد انك تسمع كلامي و ترد سلامي.»

بايد سلام كرد به آخرين خداحافظي آنان،‌ خداحافظي با عالم خاك در پشت خاكريزهايي كه مرز ميان دنيا و آخرت بود. خداحافظي‌اي كه امر به معروف و نهي از منكر را در عينيت جامعه جاري ساخت. «اشهد انكم قد امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر.»

بايد سلام كرد بر آنان كه لباس‌هاي خاكي‌رنگشان، لباس احرام در «ميقات» «موقعيت‌ها» بود.

بايد سلام كرد به اشك‌هاي جاري مناجات بر گونه‌هاي خاكي و خونين، كه خط فرداي جوانان اين سرزمين‌ را با زيباترين مركب عشق، بر زيباترين تابلو و تصوير هستي به تماشا مي‌گذارد.

بايد سلام كرد بر دست‌هاي بريده شده، بر انگشت‌هاي جدا شده از دست؛ انگشت‌هايي كه راه هدايت را هنوز نشانه‌اند؛ بر انگشترهاي بي‌انگشتي كه نام «كشتي نجات اين امت» بر نگين آنان حك شده است.

بايد سلام كرد بر پوتين‌هاي بي‌پا، به پاهايي كه بند پوتين آنان تا مقصد آسمان گشوده شد؛ به رد پاي سبز آنان در هروله جست‌وجوي آب از سراب كه جاده «طريق وسطي» را از «يمين و شمال مضله» براي هميشه نمايان ساخت.

         بايد سلام كرد بر سرهاي سرخ بي كلاه؛ به كلاه‌هاي سبز بي‌سري كه تا ابد آشيانه آرام ياكريم‌ها شد؛

             سرهايي كه هر كس هواي «هم‌سري» با آنان را دارد، هرگز كلاه دنيا‌پرستي بر سرشان نخواهد رفت.

            بايد سلام كرد بر سينه‌هاي سوخته در سنگرها، به سينه‌هاي سترگ سنگرهايي كه هزاران مرز و راز و مناجات

             پرستوهاي مهاجر را براي نسل‌هاي آينده در خود به امانت دارند.

         بايد سلام كرد بر پيشاني‌هايي كه بوسه‌گاه گلوله شد؛ بر پيشاني‌بندهاي سبز سرخ كه نماز را اقامه كرد و

            هر سنگ كوچك اين سرزمين را مهر و هر قطعه ايران را به سجاده نماز بدل كرد. «اشهد انكم قد اقمتم الصلاه».

              بايد سلام كرد. بر قطارهاي فشنگي كه تسبيح شد؛ تسبيحي كه با رها شدن هر دانه آن، نواي 

             «اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» زيارت عاشورا را بر لبان هر كوچك و بزرگ جاري كرد.

            بايد سلام كرد، بر كوله‌پشتي‌هاي پر از پرواز، كه مرز ميان آسمان و زمين و دنيا و آخرت را با پرهاي سوخته

             طي كرد و روح پرواز و شهادت‌طلبي را آرزوي هر جوان ساخت.

           بايد سلام كرد بر پلاك‌ پيكرهاي قطعه‌قطعه شده كه شماره و شناسنامه يك شهاب شد و هر كوچه و

             خيابان شهرمان را تا ابد ستاره‌باران كرد.

            بايد سلام كرد بر لب‌هاي سيراب از عطش عشق، بر قمقمه‌هاي بي‌آبي كه هر بهار، هزاران تشنه را سيراب خود مي‌كند.

             بايد سلام كرد بر چفيه‌، بيرق هميشه جاودان جبهه‌هاي خميني.

            و بايد سلام كرد بر چفيه‌اي كه همواره بر دوش علمدار نهضت خميني است... .